به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، سجاد حسینزاده در یادداشتی نوشت: نزدیکی روزهای شهادت رئیس جمهور شهید و همراهان با ایام ارتحال ملکوتی امام راحل و بنیان گذار جمهوری اسلامی، این نکته را به ذهن متبادر میکند که در در مکتب خمینی کبیر، کارگزار جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت و دولت اسلامی چه شاخصهایی دارد و مصادیق آن شاخصها را در کجا باید جستوجو کرد و یافت.
این حرف و سخن، حال که آقای رئیسی از رئیس جمهوری به شهید جمهور تبدیل شده، راحتتر میتوان نوشت که نزدیکترین شاخصهای یک رئیس جمهوری مکتبی در دوران پسا امام در وی تجلی داشت و شاید مشکلات عدیده کشور که برجامانده سالیان بود این اجازه را نمیداد که تجلی شاخصهای رئیس جمهوری مکتبی و مردمی شناخته و شناسانده شود، چون اولین برخورد افکار عمومی و البته رقبای سیاسی، بازشمردن مشکلات بود و نه قدرشناسی آنچه بود.
غربگرایی داخلی که خود عامل بسیاری از مشکلات ساختاری و اقتصادی به دلیل تصدیگری در دولتهای مختلف پس از انقلاب و قبضه کردن مراکز تصمیمساز اقتصادی بوده است، در تمام سالیان سعی و تبلیغ کرده که شاخصهای یک دولت و رئیس جمهوری مردمی دروغین به نظر برسد و یا بیاهمیت جلوه داده شود و بر همین اساس سالها تبلیغ شده که نیازی نیست رئیس جمهوری و اعوانش، سادهزیست باشند بلکه آنان باید بیحد و حصر به قدرت و ثروت و انواع رانت دسترسی داشته باشند تا پس از سیر شدن خود و اطرافیان، به خوبی برای مردم کار کنند، این گزاره که ثروتمند چشم و دل سیر است و برای ریاست مردم بهتر، یک گزاره جا افتاده توسط همین تفکر است و بر همین اساس است شاخص سادهزیستی یک رئیسجمهور نقطه ضعف او قلمداد میشود و ریختوپاش دولت قبل تر او نقطه قوت و عزت او تلقی میشود، حال آنکه مکتب خمینی کبیر اصل و اساس را ساده زیستی کارگزار جمهوری اسلامی میداند.
در شاخصی دیگر با مردم بودن، در میان مردم بودن، با مردم نشست و برخاست کردن، پیگیر مشکلات مناطق مختلف کشور بودن و سفر استانی کردن و … جز شاخصهای اساسی مکتب امام است که در رئیس جمهوری شهید تجلی داشت داشت؛ حال آنکه غربگرایی داخلی چنین کارهایی را بیهوده میداند و در نهایت برچسب پوپولیسم به آن اطلاق میکند و تمام. در نظر غربگرایی داخلی نیازی نیست دولت به مناطق مختلف کشور و مناطق محروم سفر کند و پیگیر حل مشکلات آن مناطق باشد، نیازی نیست رئیس جمهوری از مشکلات ریز و درشت مناطق مختلف و مردم باخبر شود برای آنان چارهاندیشی کند و در دید این تفکر کشور همان پایتخت است و دولت تنها باید در کاخهای غیر قابل دسترس برای کلان کشور تصمیم بگیرد و دیگر مهم نیست که مردم چه میخواهند و چه میگویند، نتیجه چنین تفکری را میتوان در شورشگهای شهری در زمان تورم پنجاه درصدی دولت هاشمی و آبان ۹۸ دولت روحانی جستوجو کرد، حال آنکه دولت رئیس جمهوری شهید در سختترین تصمیمات اقتصادی در کنار مردن بود و سعی در درک و حل مشکلات داشت.
در شاخصی دیگر باید برای کارگزار جمهوری اسلامی اصل و اساس نفع مردم و مسیر انقلاب اسلامی باشد و نه نفع خود و اطرافیان و جناح و باند، یعنی اگر مقرر است کاری بشود که به نفع مردم و انقلاب است اما به نفع دولت و جناح نیست، آن کار باید ارجحیت داشته باشد، دولتها همواره برای ادامه خود برنامهریزی میکنند و کنشهای خود را بر این اساس انجام می دهند حال آنکه دولت رئیس جمهوری شهید در موارد بسیار نه نفع خود که نفع مردم و انقلاب را ارجح میدانست و بر همین اساس عمل میکرد.
اینکه نفع عموم مردم بهخصوص مستضعفین برای یک رئیس جمهوری اصل باشد و یا نفع سرمایهداران و اهل قدرت دیگر شاخصی است که در دولت رئیس جمهوری شهید متجلی بود، پیگیری نفع عامه و اجرای عدالت در حوزههای مختلف مسئلهای است که دولتهای مختلف در آن درگیر بودهاند، دولتی تمام هم و غم خود را اجرای عدالت و زمینهسازی آن میدانسته و دولتی پیشتر ابدا اعتقادی بدین مسئله نداشته و زمینهسازی برای ثروتاندوزی قشر مرفه و عدم تلاش برای اجرای عدالت توزیعی و رویهای را سرلوحه کار خود داشته و بدان نیز افتخار میکرده است، گفتنی در این خصوص بسیاز و مجال کم است، امید که در نوشته های بعدی بیشتر بتوان پرداخت و نوشت.
