به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، شهید والامقام سردار شهید کاظم حجازیفر، فرمانده گردان حضرت علی اکبر لشکر ۳۱ عاشورا به تاریخ ولادت ۱۳۳۸ در خوی و شهادت ۱۴ اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه در وصیت خود چنین مینویسد:
از تعلقات دنيوی كه انسان را از سير در ملكوتاعلی باز میدارد، اجتناب كنيد. فقط اسلام را فرياد بزنيد و به خصم دون نهيب بزنيد كه ای پست صفتان!
از سنگاندازی به اقيانوس عظيم الهی انسانهای اسلام دست برداريد، وگرنه هر سنگ شما موجی خواهد بود كه در نهايت كل هستی شما را در تلاطم امواج خود غرق كرده و خودش به ساحل نجات خواهد رسيد، انشاءالله.
بگوييد در شرايطي كه جهان و هرچه كه در آن است، مال خدای ماست و شما نمايندگان و خليفهالله هستيد، آيا زيبنده و شايسته است كه در جهان عدل خداوندی، عدهاي ظالم و عدهای مظلوم، عدهای مستكبر و عده ديگر مستضعف باشند و ما باشيم و دم فرو بنديم؟
دنيا و مافيها مال ماست، چرا كه مال خداي ماست. امروز به ميمنت صفير گلولههاي شما، حكومتهاي پوشالي شرق و غرب بايد صحنهها را براي حكومت حاكمان الهي خالي كنند، زيرا كه سپاه محمد(ص) به امامت روح خدا و بت شكن عصر میآيد.
به آنها بگوييد تا بگذارند بار گران رسالت انساني و اسلاميمان را كه همانا در بدو خلقت با خداي خويش عهد بسته بوديم (الست بربكم قالوا بلي …) به سر منزل مقصود برسانيم و اگر در اين رفتن و باليدن، تركشها و گلولههاي شما، ما را در رسيدن به مقصد و مقصود سرعت بخشند، كلام گهربار امام عزيزمان را زمزمه خواهيم كرد كه «ما سينههايمان را براي سرنيزهها و گلولهها و تركشهاي شما آماده كردهايم، اما براي خضوع در مقابل شما هرگز.»
برادر! تاريخ هم چون سيل بنيان كن، همه ورقههاي زندگي را در هم میپيچد و در خود غرق میسازد و اين آيندگان هستند كه شايد از اعماق اقيانوس تاريخي كه به بلنداي همه انسانها و موجودات، خاطرهها و لحظات را در خود ثبت نموده است، اعماق آن را شكافته و گذشتها و ايثارهاي در بطن تاريخ را به بيرون كشيده و در كم و كيف آن به قضاوت بنشينند. اما چيزي كه در اين ميان عايد تاريخسازان خواهد شد (اگر از تاريخنگاري سالم برخوردار باشند)، شايد كه رحمت آورند و شايد كه همين رحمت مورد قبول حقتعالي باشد، اما همه مسئول اعمال خويشتن هستيم. همه در برابر محكمه عدل الهي مسئوليم و بايد جوابگوی اعمال نيك و بد خود باشيم.
برادر! از يك موضوع بسيار در رنج هستم و آن اين كه اي كاش توانسته بودم، يك انسان باشم، آن هم انساني مسئول تا در اين برهه از تاريخ انقلاب خونبار اسلامي ايران ميتوانستم بارهاي سنگينتري را بر دوش كشم و سينه را آماج و سپر بلاياي نازل بر انقلاب میكردم. اگر امروز انقلاب اسلامي ما در طوفان حوادث دچار تلاطم گرديده است، همگي از امواجي است كه بر اثر گناهان افرادي مثل من رو سياه، ايجاد گرديده است.
آمدهام تا بگويم در طول خطوط دفاعي ما و دشمن، دو جبههي عظيم گسترده است كه ديگر نيازي به تفسير ندارد، زيرا خود عين تفسير و وضوح است و ظاهر و پيدا و احدي را در حقانيت يا بطلان آن جاي سؤال باقي نميماند. من از خط مقدم جبهه ميآيم، مي آيم تا بگويم كه دشمن سلاح در دست گرفته و قلب و پيشاني پينه بسته فرزندانتان را نشانه رفته است و شب و روز در تب و تاب به خاك و خون كشيدن فرزندان شماست.
به راستي كه با ما جنگ میكنند، سلاحها را از غلاف كشيدهاند و با تمام قوا بسيج شدهاند تا ما را از صحنه جهاني نابود كنند.

من آمدهام تا بگويم كه در چنين لحظاتي، ديدهبانان را بيدار نماييد و بر آنان نهيب زنيد كه در گذرگاه تاريخ، لحظات آتشين خطوط را ثبت كنند، جهت ساختن تاريخي ديگر.
آمدهام تا بگويم كه ديدهبانان را بگوييد تا با ديدهباني دقيق خود گلولهها و شرارههاي دشمن را كه دلها را به خاك و خون ميكشد، ثبت كنند.
آمدهام تا بگويم قطب نماها را درست روي هدف نشانه بگيريد كه آتش دشمن در لحظهاي ناگهاني فرود ميآيد و ديگر براي مدتي خاموش است، اما هرچه كه در آغوش خاطرهها و تاريخ است، در دل همان لحظههاست. هرچه كه امروز و فردا زندگي و اميدمان به آن است، با خون شهداست كه موجب قوام ما و آينده ميهن اسلامي ما ميباشد.
