به گزارش خبرنگار سرویس پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، «مدنیت»، نقطه مقابل بدویت و عقبماندگی و جاهلیت است؛ در معنای همزیستی و کنار هم بودن با درک حریم مادی و معنوی انسانها، اولین نشانه مدنیت هم آجر است؛ خشتی پخته در کوره آجرپزی و تراشیده شده که برای ساخت حریم از آن استفاده میشود.
در واقع آجر و دیوار سنگ بنای مدنیت است؛ حجاب و پوششی باشکوه که نشان از فرهیختگی و دوری از بربریت انسانها در تجاوز به حریم هم دارد. آجر و دیوار همان سنگ بنای حجاب و شکوه شهرها و جوامع است؛ واقعیتی که وقتی مهمان، مسافر، مهاجر و … در شهر با آن مواجه میشود به تعریف شکوه و یا نقد سازهها و ساختمانهای آن میپردازد.
در منطق اسلام، جامعه یک پدیده اعتباری و قراردادی نیست که در آن اصول انسانی دچار اعتبار و تاریخ مصرف شود. اصول جامعه، ریشه در روح فطرت دارد که در جان و وجود تمام انسانها اعم از مومن و غیر مومن نهاده شده است که گواه این گزاره آیه «فطرت الله التي فطر الناس عليها.» است.
در نگاه اسلام، جامعه انسانی بر خلاف زندگی جمعی حیوانی، شخصیت دارد. جامعه انسانی موجودی زنده و بالنده است که طبق منطق اهلبیت، صاحب دو روح حیات و روح قوت است، «روح زندگی» و «روح تلاش و حرکت»، نکته اینجاست که این جامعه فقط با دو روح نمیتواند به قله ی فطرت و عقل دست یابد. پس برای رسیدن به نقطه شکوه و اوج قله ها، نیازمند رهبر و راهبری بنام انسان کامل است تا با روح فطرت و عقل، بر این دو روح جامعه رهبری کند.
حیوانات جامعه ندارند بلکه اجتماع غریزی دارند که فاقد فطرت و عقل است. اجتماع رباتیک و نظمی به ظاهر خوشایند که در برخی موجودات مثل زنبورها و مورچهها میتواند مشاهده کرد. اما آیا این نوع حیات میتواند برای انسان نیز مثل الگو قرار گیرد؟ قطعا که نه!
جامعه و زندگی اجتماعی، خواسته درونی و ذاتی انسان است. حتی قدیمی ها میگویند اگر دیوانه ای را در بیابان رها کنی بسمت شهر خواهد رفت! انسان چنین است، تشنه جامعه ی بالنده و سالم. جامعه ای که در آن حریم و دیوار هر کسی حفظ می شود، تجاوز در آن معنایی ندارد، بیش از خود بفکر آرامش دیگران هستی و…
حال با چنین نگاهی، چه باید گفت در باب حریم و حرمت جسم انسان، که مرکب روح اوست؟ تعالی انسان در جامعه ای رخ میدهد که دیوار و حجاب او به هم نریزد، مورد تجاوز قرار نگیرد. حرمت حریم نگه داشته شود. چرا که او نماینده و بنیانگذار تمدنی است که آجر و دیوار سنگ بنای آن است.
سوال اساسی اینجاست که غرب با کدام منطق، و حتی با کدام تاریخ، در صدد شکستن حرمت دیوار و حریم مدنیت دارد؟ مگر می شود تمدنی را بدون آجر و دیوار تصور کرد؟ انسان این اَبَرساختار نظام هستی، حیاتی بر پایه حفظ حریم شخصی دارد. حجاب و یا همان پوشش هم دقیقاً منطبق بر همان مدنیت و تمدن دارد. جامعه ای که در آن سنگ و دیوار و حریم شکسته شود دپار تمدن نخواهد شد و هر آنچه بنا کرده فرو خواهد ریخت. غرب نیز در چنین مسیر طوفانی قرار دارد.
غرب دیر یا زود دچار تغییر خواهد شد، یا بسمت بربریت خواهد رفت یا تغییری بر اساس فطرت انسانی را تجربه خواهد کرد و از حکومت و دولت و رسانه، تا سینما و اقتصادش، حجاب و حریم شخصی را خواهد فهمید. راه سوم که دوام زندگی و نظم خشن امروزی بر پایه نظم مورچه ای و به دور از روح فطری است ممکن نخواهد شد. چرا که سنت خداوند ثابت و غیر اعتباری است. اینگونه نیست که در سنت الهی، روزی حجاب و پوشش مقدس باشد و روزی دیگر اعتباری.
غرب، نظم رباتی و به ظاهر خوشایند و رنگارنگی دارد که نظم مورچه ای و نظم زنبور عسلی است. اگر باور کنیم که فطرت هیچگاه در درون انسانها نمی میرد، پس باید در انتظار روزگاری بود که خواسته فطرت انسانی ساکن در غرب، دچار آشتفشانی از درون شود و نظم موجود را به هم بریزد.
وقتی حریم و دیوار و حجاب و آجر برداشته شود، مفهوم پوچ به من چه و به تو چه در شهر حاکم خواهد شد. انسان با تشویش و اضطراب، در فکر حفظ حریمِ شکسته و دیوار فروریخته خود خواهد بود و امنیت روانی معنای خود را از دست خواهد داد. چنین روزگاری، حاصلی جز زندگی بربریت و تجاوز به حریم هم نخواهد داشت. پس حجاب و پوشش اگر با نگاه تربیتی در جامعه و ناظر به امر تمدنی ترویج یابد و نه صرفا با نگاه سطحی و شکلاتی و صدف و گوهر و … مطلوب هر زن و دختری خواهد بود، مسئولیتی شیرین و لذت بخش که جز از آن برایش بیمعنی میشود.
