به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، ابوالفضل حمامی، از فعالان رسانهای استان در یادداشتی نکشت:
آنچه به رسانه معنا میبخشد روایتگری، گزارشگری و مخابرهٔ واقعیت است و این رسانه است که از اتفاقات روزمره، سیاسی، ملی و فراملی گرفته تا وقایع ناگواری همچون جنگ و حوادث غیرمترقبهٔ طبیعی، پل ارتباطی میان مخاطبان خود با اتفاقاتی است که از دریچهٔ رسانهها منتظر دیدن و شنیدن شرح ماوقع آن هستند.
دوران ۸ سال دفاع مقدس مردم ایران و روایت ملموس آن در سلسلهمستند روایت فتح که بدون شک تاریخ مصور و منطبق بر واقعیت بیپیرایه و بیحاشیهٔ دفاع مقدس و رزمندگان دفاع مقدس است، روایتی مستقیم از جنگ است که ساختن و پرداختن فیالساعه آن در جنگ و روایتگری آن رسانهای بود که هنوز هم که هنوز است مرجع روایتهای ناگفتهٔ بسیار است.
روایت فتح به کارگردانی شهید سید مرتضی آوینی که با حذف شخص گزارشگر اما روایتمحور پیش میرفت، روایتی دور از تصنع و شخصیسازی بود که به کشف واقعیت میپرداخت و میتوان گفت آنچه امروزه رسانهها و تأثير جمعی رسانهها را دچار چالشهای متعدد کرده است شاید همین دلیل باشد که شخصیسازی و تصنعی بودن، بدل به یکی از شاخصهای محتواهای رسانهای امروز در حوزهٔ دفاع مقدس شده است.
سلسلهمستند روایت فتح که موفقترین، شاخصترین و بهترین الگوی روایت جنگ در سطح ملی و فراملی است _ تا جایی که نویسندهای فرانسوی به نام خانم ” انیس دوویکتور (Agnes Devictor) ” در کتاب “روایت جنگ در دل جنگ” که به ترجمهٔ “محمدمهدی شاکری” توسط انتشارات واحه و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران انتشار یافت از چنین تجربهای در مقام یک تجربه موفق از روایت جنگ یاد میکند _ میتواند معیاری برای محتوای رسانههای محلی بهمعنای عام رسانه چه در سطح شهری و استانی و چه در سطح ملی و فراملی باشد.
آنچه در روایتِ “روایت فتح” جریان دارد، روایتی ضمنی است که جدای از روایت و شرح ماوقع جنگ، روایت آرمان و اندیشهٔ کارگردانی است که حقیقت را یافته است و در ضمن روایت واقعیت، حرف از حقیقتی به میان میآورد که تاریخ دور و دراز حقطلبی و شهادت را به روزگار جبهههای جنگ وصل میکند.
کارکرد ایدئولوژیک روایت فتح، کارکردی است که نه در برخورد اول با مخاطب بلکه در برخورد با ناخودآگاه مخاطب تأثیرگذاری خود را آغاز میکند و درگیری ناخودآگاه مخاطب حین تماشای واقعیت جنگ به حقیقت پنهان این روایت، عیار دیگر این سلسلهمستند است که آن را با اکثریت محتواهای رسانهای خاصه محتوای رسانهای عرصهٔ جنگ متمایز کرده است.
اینروزها، صحبت از رسانه، واژهٔ آشنای دیگری موسوم به “پروپاگاندا” را به میان میآورد که توجه به این امر در باب محتوای رسانهای جنگ خالی از لطف نیست. پروپاگاندا که بهمعنای عام خود یک رویکرد تبلیغی در رسانه است، در تلاش است تا در راستای رویکرد و هدفی خاص، بر مخاطبان خود تأثیرگذار باشد که دادههای تبلیغی و رویکردی آن خواه گزینشی و خواه جعلی میتواند باشد اما آنچه که ما در روایت فتح و در ضمن روایت جنگ از نگاه آوینی که یک روایت ایدئولوژیکی است با آن مواجهیم، اگرچه که در مقام یک محتوای رسانهای در خدمت یک باور و آرمان خاص مطرح است اما هیچ معیاری دال بر وجود این عنصر رسانهای در سلسلهمستند روایت فتح قابل طرح و مورد ادعا نیست.
روایت بهمعنای عام و نه روایت داستانی از جنگ، شاخص دیگری از روایت فتح آوینی است که مورد اهمیت است. روایت بهمعنای عام آن و روایت بماهو روایت، اتفاقی است که توجه به آن در رسانهها، خواستهٔ اصلی مردم در مقام مخاطبان رسانه است که بی کم و کاست توقع چنین محتوایی را از رسانهها دارند.
روایت مستقیم روایت فتح و روزگار جنگ، حلقهٔ مفقودهٔ روزگار رسانههای امروز است چراکه جنگ و مختصات جنگ در جامعهٔ امروز دیگر وجود ندارد اگرچه که روایت جنگ هنوز تمام نشده است و به عبارت دیگر، روایت فتح میتواند هنوز ادامه داشته باشد.
رسانههای امروز در برخورد با روایت فتح و توجه به معیارهای واقعگرایی، روایتگری منحصربهفرد، کشف واقعیت، عدم بدعت و تحریف در روایت، روایت منسجم نتیجهمند و اندیشهورز میتوانند راهی نو در روایت امروزی از دفاع مقدس و ترویج و تکریم فرهنگ جهاد و شهادت پیش بگیرند که نه یک روایت تصنعی، تحریفشده و دور از واقعیت بلکه روایتی شاخص باشد که ارتباطی مستمر و مؤثر با مخاطب امروز داشته باشد.
تداوم روایت و رسالت رسانه همچون روایت فتح که میتوان آن را رسانهٔ شهادت نیز نامید، در روزگاری که رسانه در هیاهوی هجمههای گسترده به شهادت رسیده است، امر مهمی است که توجه به معیارهای شاخص روایت فتح آوینی میتواند راهگشا و مؤثر باشد.
تداوم روایت فتح در روزگار امروز، روایت بیپیرایه و منطبق بر واقعیت از خانوادههای شهدا خاصه مادران و همسران و فرزندان شهدا در روزگار امروز است که هنوز روایتهای سادهٔ شنیدنی آنان از شهیدان دفاع مقدس اگر بر آنچه که در مقام معیارهای روایت فتح آوینی یاد شد منطبق باشد، از تمام مستندها و فیلمهای تصنعی ساخته و پرداخته از جنگ مؤثرتر است چراکه روایت بیپیرایه از جنگ و مابهازاهایش، رسالت اصلی و فراموششدهٔ رسانهها و خواستهٔ مردمی است که واقعیت را خوب میشناسند.
روایت فتح، روایتی بود که مابین تمام مخابرههای جنگ ماندگار شد و همین روایت نیز ممکن بود ناگفته بماند و بهعبارتی همچون روزگار امروز، از جملهٔ فتحهای روایتنشدهای باشد که روایتشان تنها در برخوردهای کلیشهای رسانهای و گزارشهای موقت خلاصه شود و هیچ مخاطبی نداشته باشد.
فتحهای روایتنشدهٔ روزگار امروز، همانا روایت صبوریها و ایستادگیهای مادران و همسران و فرزندانی است که اگر دیروز از جنگ زخم خوردند، امروز نیز با همان زخمها زندهاند و گاه چشمانتظار تکهاستخوانهای روایتنشدهای هستند که اگر رسالتی برای رسانه مدنظر باید بود، بازگو کردن همین روایتهای ناگفته است. فتحهای روایتنشدهٔ دفاع مقدس و روایت فتح روزگار پساانقلاب و پساجنگ مردم ایران نیز روایتی است که کمتر به آن پرداخته شده است و چه بسا مهمترین رسالت رسانه همین باشد.
تاریخ شفاهی شاید مهمترین رویکرد در روایت پساجنگ و پساانقلاب در رسالت رسانهها در امر تکریم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت باشد.
تکریم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت و فرصتها و موانع آن که باید در مقام رسالت شاخص رسانهها و در مقام یک ارزش ملی شناخته شود، اتفاقی است که توجه به آن در روزگار امروز، توجه به الگوهای موفق آن در گذشته را میطلبد و الگوی منحصربهفرد روایت جنگ و تکریم حقیقی فرهنگ جهاد و شهادت که شناخت آن، همانا شناخت فرصتها موانعی است که چالش همیشگی رسانههاست، روایت فتح آوینی است.
برخورد کلیشهای و سطحی رسانهها با فرهنگ جهاد و شهادت، اتفاقی معمول و پیشپاافتاده در محتواهای رسانهای است و همین برخوردهای کلیشهای و سطحی، مجال اندیشهورزیهایی از گونهٔ روایت فتح آوینی را از اصحاب رسانه گرفته و مخاطب را از خود دور کرده است.
فرهنگ جهاد و شهادت و برخورد رسانهای با این امر مهم، محدود به امر مخابره و گزارش نیست بلکه آنچه به ماندگاری چنین اتفاقی قوت میبخشد، پیوند واقعیت و حقیقت در بیانی فراتر از روایت است که تاریخ به تماشای آن بایستد.
