به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، اصحاب کریمی، رئیس بنیاد شهید تهران بزرگ و رزمنده لشکر عاشورا در دوران دفاع مقدس، در گفتگو با این رسانه، به خاطرات ایام دفاع مقدس پرداخت و اظهارداشت: روز ۱۳۶۱/۷/۷ بود که عازم لشکر عاشورا شدم تا در واحد تبلیغات سپاه عاشورا در جاده ائلگلی حدود ۴ سال (تا ۱۳۶۴) مشغول به تداوم خدمت شوم.
وی به موضوع تبلیغات در جنگ اشاره کرد و گفت: این بحث که امروز با عنوان مسائل فرهنگی مطرح میشود، در آن فضای سنتی شاخصههای تبلیغاتی در جنگ اگر نبود شرایط بدتری شاهد میشدیم؛ ما آن ایام اقداماتی از جمله برگزاری نماز و زیارت عاشورا تا تابلونگاری، حضور مادحین، توزیع مهر و سجاده یا دستنوشتهها روی پیراهنها را داشتیم؛ یا همین پیشانیبند از ایران به یمن و لبنان انتقال پیدا کرده، عین همان حال و هوای دوران جنگ است.
یادمانی با حداقل امکانات
کریمی با بیان خاطرهای، گفت: یادم است که در عملیات بدر که آقا مهدی به شهادت رسیدند و لشکر به عقب برگشت، آمدیم به پادگان نیروهوایی اهواز مستقر شدیم، بچهها شدید بیتابی میکردند و آقا صادق آهنگران در حسینیه آنجا دکوری با حداقل امکانات با نمادی از کلاههای آهنی و شمعی و اسم شهیدان کنار هر کلاه، یادبودی برگزار کرده و عزاداری کردیم؛ با روضه و یاد اهلبیت(ع) بچهها را آرام میکردیم.
وی افزود: در جنگ امروز هم مبانی فرهنگی جزو اصول مهم است که حضرت آقا با تعبیر شبیهخون فرهنگی از آن یاد میکنند، حفظ ارزشها با ابزار فرهنگی باید محقق شود.
نقطه موفقیت ما عشق اهلبیت و روضهها بود
رزمنده لشکر عاشورا در دوران دفاع مقدس بابیان اینکه تازه به دزفول پادگان شهید باکری آمده بودیم، عنوان کرد: ابتدا با ۵ یا ۶ سنگر زیرزمینی یواش یواش برق و آب و آسفالت آن جا را حل کردیم و همان پادگان از جمله مواردی که نمود پیدا میکرد نماز جماعت بچهها بود، سردار پورجمشیدیان دستور دادند که از مادحینی مانند مهدی آذریان و صادق کمالی برای مداحی در لشکر دعوت کنم.
رئیس بنیاد شهید تهران بزرگ یادآور شد: در این ۸ سال نقطه موفقیت ما عشق اهلبیت و روضهها بود و امروز نیز موفقیتهای ما به خاطر عشق به اهلبیت(ع) است، همه نشان دادند در جریان دفاع از حرم همه از بچههای کم سن و سال و هیئتی بودند و هر شهیدی که من از جلوی چشمم مرور میکنم همه شاخصههای عشق به اهلبیت را دارند.
موقع شهادت هم دست به سینه رفت
وی خاطرنشان کرد: احد مقیمی را بچههای تبریز خوب میشناسند و متخصص هیأت راهانداختن بود و شبی در اردوگاه خیبر خرمشهر که تازه تاسیس بود، احد عهدهدار مخابرات بود، بلندگوها را برای خودش گذاشته و خوانده و گریه میکرد و موقع شهادت هم دست به سینه رفت و منم از احد و بچههای تبریز، هیأتی بودن را یاد گرفتم.
کریمی افزود: شهید غلامحسین حیدرنیا که در واحد تبلیغات بود، در شبهای تنهایی جملات و افکاری را برای اوقات بیکاری خود داشت که با همان صدای ساده خود از اهواز به خرمشهر یا اردوگاه فضایی معنوی رقم میزد که نشان از عمق حب قلبی او به اهلبیت(ع) بود.
«شاخسی» در خیابانهای دزفول
وی گفت: یک سال محرم در پادگان دزفول ما سیاهیها را زدیم و به پیشنهاد بچهها دسته «شاخسی» را در خیابانهای دزفول شروع کردیم و فضای جنگ را نیز هیأتی و حسینی اداره میکردیم، حتی در خود خط مقدم نیز چنین بود و نماز اول وقت اقامه میشد. شهید غلامحسین شخصیت بگو و بخندی داشت اما شدیدا اهل ذکر بود.
رزمنده لشکر عاشورا در دوران دفاع مقدس با اشاره به خاطرهای از شهید باکری، تصریح کرد: ما در محلهمان گروه سرود ۲۰ نفری داشتیم که با لشکر عاشورا صحبت کردیم تا بیایند اردوگاه شهدای خیبر و بچهها علاقهای به دیدن آقا مهدی داشتند اصرار داشتند او را ببینند و یک سرود ترکی نیز تمرین کرده بودند و سنگری مهیا کردیم که بخوانند و برادر آقای پورجشیدیان نیز بین گروه سرود بود و بچهها با آقا مهدی عکس انداخته و صحبتهای درگوشی انجام دادند، من متوجه نشدم چه گفتند؛ فقط یکی از بچهها بدون گفتن حرفها، به جواب آقا مهدی اشاره کردند که گفته بود «انشالله شما هم شهید شوید»؛ محبت با بچههایی که نمیشناختند و نمیدانستند مثالزدنی بود که بعد از سه ماه برخی از همان بچهها به جبهه برگشته و شهید شدند.
