شهید والامقام، سردار شهید اکبر جوادی
ولادت: پانزدهم مهر ۱۳۴۴ در تبریز
شهادت: بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گردان تخریب در شرق رود دجله
پدر و مادر و برادر و خواهر گرامیم و دوستان عزیز امکان دارد پس از چندی من از این دنیـا وداع کرده و فیض دیدار با شما را در این دنیـا نداشته باشم انشاءَالله با نیتی پاک که از سرچشمه ایمان بخدا،در راه خـدا ،برای خدا و در جهت آزادی خلق خدا از دست استکبـار جهانی به سرکردگی امپریالیست های شرق و غرب جان خود را که خداوند متعال به من امانت داده به او پس بدهم.
درست است که خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده،درست است که من از میان شمامی روم ولی هدفم ،آیه مبارکه: (وَنُریدُ اَنٍْْ نَمُنَ عَلی الّذینَ استُضعِفُوا في الارض) است.
این اسلام است که باقی می ماند و تمامی شتافتگان به سوی الله این هدف را دارند و در راه اسلام برای به ثمر رسیدن این قول الهی ,هر مسلمانی بایدبجنگد.
برادران ودوستان گرامیم همه مسلمانان درقبال مسائل انقلاب مسئولند و هر مسلمانی باید سعی کند به این انقلاب خدمت نماید تا اینکه بگوید انقلاب برای ما چه کرده است. بقول امام باید بگوید ما برای انقلاب چه کرده ایم.من ودیگر کسانی که شهیدشده اند دیگر شانس آنرا نداشتیم که بیش تر به این انقلاب خدمت کنیم ولی آنهایی که مانده اند باید بکوشند هر چه توان دارند در به ثمر رسیدن و تداوم و صدور این انقلاب اسلامی جهانی باید بکوشند.
به نظر من برای آنکه بتوانید به این انقلاب تداوم بدهید واین انقلاب دریکجا نمانده و مانند آبی که در یک برکه مانده است فاسد نشود تا نسل آینده نیز از پیروزیهای این قیام بهره مند شوند,باید سعی نمایید که اول در خود زمینه آگاه شدن را بیافرینید و خود را کم کم به مسایل اسلامی که شدیداً نیاز است آگاه سازید زیرا انقلاب اسلامی است ما باید درباره اسلام مطالبی بدانیم.
سعی نماییم تمامی تودههای مسلمانان ناآگاه را با آگاهی دادن از دست خرافات و اعتقاد داشتن به بعضی چیزهای خلاف اسلام برهانید و به آنها راه انتخاب کردن را بیاموزید.البته این انقلاب ما یک حسن بسیار خوبی دارد که مانند سیلی است خروشان که می رود سوی الله و هر نیروئی تا دراین جریان است با این جریان می رود ولی موقعی که بخواهد کوچکترین مقاومتی در مقابل این جریان انجام بدهد فوراً این سیل او را خفه کرده و بدور می اندازد.
ای کاش من صدها بار زنده می شدم و هر بارش را در راه اسلام از جمله آزادی قدس عزیز فدا می کردم و درآنجا به امامت پدرمان،یار دلسوزمان و رهبر عزیزمان امام،نماز پیروزی بر پا می کردیم.
در خاتمه متذکر می شوم که فرمایشات امام را که از خود امام زمان الهام می گیرند و هر لحظه و هر آن با او در ارتباط هستند گوش بکنید.
وقتی بدن پاره پاره مرا آوردند وصیّت می کنم که لباسهای رزمم را از بدنم جدا ننمائید و آنها را همانطور که خون آلود است با مـن بگذارید زیرا می خواهم همانطور که بدنـم خونی است در نزد خدا با همان لبـاسها بروم که خدا آنها را ارزش می نهـد.
