سیدجواد طباطبایی، نظریهپرداز اندیشه سیاسی ایران و تاریخنگار اندیشه سیاسی غرب که بسیاری نام او را با نظریه «ایرانشهر» میشناسند، به تازگی پیش در سن ۷۷ سالگی در بیمارستانی در شهر کالیفرنیا درگذشت. طباطبایی در عین حال که به مشروطه و باستان گرایی ارادت داشت، از منتقدین روشنفکران دینی نیز بود. او در سال ۱۳۹۵ با انتشار مطلبی، با توصیف روشنفکران لیبرال به «عاملان داخلی دشمنان» که «میدان پیکار را به درون مرزهای ایران انتقال دادند» نوشت: «منظورم از این دشمنان، تنها و بهطور عمده دشمنان نظام سیاسی نیستند. این دشمن… که خود سادهلوحانه گمان کنند دوستاناند، اما با ظاهری که… عقلانیت از آن میبارد، چنان ضربههایی بر ریشههای این کشور میزنند، که عرب و ترک و مغول نزده بود.» او با اشاره به وصف حال این دست از روشنفکران نوشت: «در سالهای اخیر، در یکی از دورههای پرشمار جدید عقلانیت، چنان هبوطی در روشنگری لیبرال کردهاند که حتی جانلاک هم به گرد پای آنان نمیرسد و یکی نیست که بپرسد: به کجا چنین شتابان.» نسبت طباطبایی با اسلام بهعنوان یکی از جلوههای اصلی سنت ایرانی، تقابلی بود. طباطبایی که در سال ۱۳۹۶ و طی نهمین جشنواره فارابی، توسط رئیسجمهوری وقت قدردانی شد، نه تنها اسلامگرایی را بیفایده و ابتر میدانست، بلکه اسلام بهمثابه یک زیست جهان و نظام معنایی را از اساس غیر ممکن میپنداشت. سازمان نظریه ایرانشهر (نامی که ساسانیان گستره قلمرو فرمانروایی خود را به آن نام میخواندند) نیز بر اساس درک سطحی طباطبایی از امر دینی مطرح شد و به تعبیری او طی این نظریه کوشید ایران را از درون اسلام بیرون بکشد. طباطبایی با شکستخورده توصیف کردن اسلام سیاسی مدعی بود: «تا مادامی که تلاشی از درون برای قرار دادن اسلام در حد و مرزهای یک مذهب ساده انجام نشود، این مشکلات همچنان وجود خواهد داشت.» البته نظریه ایرانشهری طباطبایی مورد انتقاد بسیاری از جمله برخی شاگردان او نظیر مرحوم داوود فیرحی نیز قرار گرفته است. فیرحی، نظریه ایرانشهری که بیارتباط با نسبت موثق دین و سیاست در سراسر حکمرانی قدمایی ایرانی است را نوعی «ملیگرایی پرخاشگر» و مغایر واقعیتهای تاریخی ایران میدانست. البته طباطبایی به کلی با سنت سرستیز نداشت و از قضا معتقد بود که زایش مدرنیته از دل سنتها صورت میگیرد اما در کل میتوان رویکرد او به سنت و ارزشهای سنتی را پیروی از مظاهر تجدد، ارزیابی کرد. در ادامه بیژن عبدالکریمی فیلسوف، طی یادداشتی به بررسی ابعاد اندیشه ای سیدجواد طباطبایی پرداخته است.
طباطبایی در جایگاه یک متفکر:
آقای دکتر طباطبایی، یک متفکر و اندیشمند است و ما باید در کشورمان یاد بگیریم اندیشمندان، صرفنظر از اندیشههایشان، مورد احترام باشند. صاحبنظر منتقدی که ایدههایش را قبول نداریم، از عوامی که با ما همسو است، ارزش بالاتری دارد. در جامعه ما متاسفانه همه چیز بههم ریخته است و ارزشی برای علم و آگاهی قائل نیستیم و همه چیز را در جهتگیریها میبینیم. جهتگیریها مهم نیستند، بلکه آن چیزی که اهمیت دارد، فرهیختگی و دانش است. آقای دکتر طباطبایی، یکی از فرهیختگان دوره ما است و از بسیاری از همقطاران خود، بلند قامتتر بود. آقای دکتر طباطبایی جزء سرمایههای فکری ما بود و امیدوارم این آگاهی چه در میان اپوزیسیون و چه در میان پوزیسیون شکل بگیرد که مقام تفکر، ارزش دارد و مهم نیست که متفکر، چگونه میاندیشد، بلکه مهم این است که فردی، اهل تفکر باشد.
طباطبایی و ایرانشهری:
یک تعبیر غلطی در جامعه ما وجود دارد که نسبتها را یکسویه میبیند. گویی ایدههای یک اندیشمند یا به تمامی همسو با قدرت سیاسی یا به تمامی مخالف قدرت سیاسی است. آقای طباطبایی بهدرستی بر امر ملی تاکید داشت. ایشان معتقد بود که ما باید ایران را در کانون مسائل خودمان قرار بدهیم. ایشان از این منظر به دانشگاههای ما نقد داشت، چون دانشگاهها را بیارتباط با ایرانیت میدانست. اینها وجوه مثبت اندیشه دکتر طباطبایی بود، منتهی خطای ایشان این بود که امر دینی را در مقابل امر ملی قرار میداد. این در حالیست که حافظ و پاسدار امر ملی در کشور ما، همان جریانی است که داعیهدار امر دینی است. ما نمیتوانیم میان امر ملی و دینی، شکاف و تقابل ببینیم. رابطه میان این دو امر، از نوع تعارض نیست. چنین نیست که گفتمان انقلاب و قدرت سیاسی در ایران، در برابر امر ایرانی باشند. اینکه گفتمان انقلاب، امتمحور است و به امر ایرانی نمیاندیشد، بیشتر گزاره رسانهای است و چندان با واقعیت جامعه ما، منطبق نیست. اینکه گفتمان انقلاب کوشیده از مناسبات شیعی خود برای دفاع از مرزهای کشور بهره ببرد، این به هیچوجه مربوط به بسط اندیشههای فرقهگرایانه شیعی نیست، بلکه نوعی استراتژی سیاسی برای حفظ منافع ملی است. البته ما میتوانیم با این استراتژی موافق یا مخالف باشیم اما نمیتوانیم بگوییم گفتمان انقلاب ما، خواهان تشکیل امت شیعی است. این صحبت که گفتمان انقلاب ما به دنبال تشکیل امت شیعی است، در واقع یک «برساخت اپوزیسیونی» است. آنچه به عنوان «هلال شیعی» مطرح است، در واقع «خط دفاعی» است و «ایده اعتقادی» نیست. آن چیزی که هسته مرکزی انقلاب ما را میسازد، دفاع از مرزهای ملی و حفظ منافع ملی است. حتی اگر معتقد باشیم جریانات مدافع اندیشه دینی راه نادرست را میروند اما چنین نیست که امر دینی، در مقابل امر ملی باشد. از اکنون تا دهههای آینده، نیروهایی که در جبهه امر دینی قرار دارند، حافظ مرزهای کشور خواهند بود، نه آنهایی که از ناتو میخواهند، ایران را تحریم کند یا آنهایی که میخواهند سپاه را جزو گروههای تروریستی قرار بدهند. اینها مواضع کاملا ضدملی هستند. آقای دکتر طباطبایی میان دو امر دینی و ملی تقابل میدید و این اواخر و تحتتأثیر فضای مجازی، اعتراضات را «انقلاب ملی» تعبیر کرد که به نظر من، عجولانه بود. به بیانی، ایشان نیز مانند بسیاری از روشنفکران، تحتتأثیر فضای مجازی بود.
