گروه دین و مذهب آناج/ فاطره ذبیح زاده؛ عید قربان، عید بندگی و دلدادگی رسیده است؛ عید ایثار و اخلاص و از خود بریدن. باید دل را از خدایان پوشالی که برای خود ساخته است، پاک و وارسته کرد. باید این همه بند را که به پای روح پیچیده، برکند!
امروز مکه و منی یادآور ذبح عظیم ابراهیم است؛ او که در امتحان دوستی و محبت به خدا، از پاره دل خود درگذشت تا خلیل الله گشت.
خاطره اسماعیل ذبیح است که شولای بندگی بر دوش، پا به قربانگاه نهاد و جز رضایت و تسلیم در دلش راه نیافت.
این ندای رحمانی، بانگ توحید و یکتاپرستی است که انسان را از برزخ دلبستگی های بزرگ و کوچک دنیا، به سوی تنها معشوق حقیقی عالم فرامی خواند.
در منای قرب یاران، جان اگر قربان کنند
جز به تیغ مِهر او در پیش او بِسمل مباش
(سنایی غزنوی)
عید قربان با عبادت و نمازش، با ذکر و دعایش، با ذبیحه و احسانش، همه و همه، برای تذکر است؛ برای آنکه مفهوم بندگی و تسلیم جانان گشتن، در هیاهوی امروز و فردای زندگی گم نشود.
مکه و منی قربانگاه عاشقان است؛ همان نقطه عالم است که در آنجا، پدر توحید به فرزندان آدم آموخت: دلبستن به جان و فرزند نیز رنگ و بوی شرک دارد. بالاترین مرتبه اخلاص از آنِ کسانی است که عزیزترین ثمره زندگی را همچون او به بارگاه سلیمانی تحفه برند.
ذبح منا کنیم ما تا ببریم از او لقا
نیست برای عاشقان، بهتر از این تجارتی
فیض کاشانی
عید اضحی فرصتی است برای شنیدن آوای حیات بخش ایمان، تا دل و جان در بیابان غفلت و معصیت راه گم کرده نماند؛ تلنگری است برای آنها که از حلقه مقربان الهی جاماندهاند؛ بانگ رحیل است برای آنها که بر برهوت ناهموار دنیا، خیمه اقامت زده اند و از بهشت رضای الهی دور افتاده اند.
عید قربان، روز عطا و بخشش خدای متعال است و این قطرات رحمت اوست که بر صورت بندگانش به شفافیت اشک می درخشد.
آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟
فرزند و عـیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
انتهای پیام/
