گروه اقتصاد و سیاست آناج؛ دانشمند هستهای کشورمان ترور و به شهادت رسیده است. اینکه در تامین امنیتِ چهرهای مانند شهید فخریزاده قصوراتی رخ داده و تروریستها توانستهاند تا مرکز ایران بیاییند و ۱۲ نفره، چندین خشاب گلوله و یک خودروی بمب گذاری شده را منفجر کنند، جای بررسی و پیگیری دارد.
اینکه رهبر انقلاب در سخنرانی ۱۳ آبانماه، بخشی از سخنان خود را به مسئله تامین امنیت و ضرورت هوشیاری در نیروهای امنیتی اختصاص داده و میفرمایند: «دستگاههای امنیّتی ما باید مواظب نفوذ باشند. عمده نفوذ است» اینهم جای خود.
و اینکه گفته میشود، باید برای انتقام گیری تامل کرد و بهترین را برگزید، اینهم درست است اما همهشان دلیل نمیشود، در دام دو قطبیهای کاذب و باطل قرار بگیریم.
دوقطبی انتقام و صبر یا دو قطبی تله و دقت، هردو باطل است. به همان دلیلی که تجربه نشان داده سکوت و انفعال در برابر گستاخی دشمن، موجب جری تر شدن بیگانگان میشود.
ساعاتی پس از خبر ترور، گروهی از مردم و دانشجویان، به صورت جدی مطالبه برخورد و انتقام از بانیان معلوم الحال واقعه داشته و دارند.
درمقابل، قریب به اتفاق دولتمردان، گروه های طرفدار غرب و خاصه آنهایی که پس از انتخاب رئیس جمهور آمریکا، مجددا امیدوارانه به فکر تعامل با غرب هستند، مدام در طبل صبر و نیافتادن در تله ترور میکوبند.
ترور موفقی انجام شده، مسببین امر نیز مشخص هستند. در دکترین استراتژیک، این دو گزاره یعنی باید پاسخ متقابل، سریع و قاطع بدهی، وگرنه محکوم به زوالی. اینکه گفته شود، پاسخ ما در زمان مناسب خواهد بود، یعنی زوال.
اتفاقا آنهایی که در این چند روز، مطالبه پاسخ و انتقام دارند، نه از بیرون کشور بلکه از همین مردمی هستند که در ایران زندگی میکنند. مطالبه شان هم مشخص است. آنها نمیگویند ۵۰۰ موشک به تلاویو یا حیفا بزنیم و کشور را به سمت جنگی نامعلوم ببریم. آنها چند خواسته قابل اجرا، متناسب و عملیاتی مطرح میکنند.
اولی، قطع حضور بازرسان آژانس در داخل کشور است. دومی، خروج ایران از پروتکل الحاقی است و سومی، خروج ایران از برجام. سه گزینه راهبردی، کاربردی و صریح.
چه کسی ترور شده است؟ دانشمند هستهای. چه کسی ترور کرده، منسوبین و مزدوران رژیم صهیونیستی. چرا ممنوعت ورود بازرسان، بخاطر حسن ظن ایران به نهاد بین المللی و حضور گسترده و بی قید شرط بازرسان در ایران.
چرا خروج از پروتکل الحاقی؟ چون ایران برای به صفر رساندن بهانههای واهی غرب در خصوص موضوعات هستهای آن را به اجرا درآورده و همه قوانین آژانس را رعایت میکند.
چرا خروج از برجام، چون ایران برای تامین امنیت پایدار در منطقه و رفع تحریمها و تمام اتهامات هستهای، این توافق را به رسمیت شناخته است. فعالیت های هستهای به شدت محدود شده و اندک فعالیتی اگر باشد، تحت سخت ترین فرآیندهای نظارتی است. همه این موارد محقق شده اما تحریمها افزایش یافته اما در عرض یکسال دو عنصر مهم دفاعی و علمی ایران ترور شده است. این یعنی برجام امنیت پایدار ما را تحت الشعاع قرار داده است.
عقل سلیم به ما میگوید، بخاطر همین حماقت منحصر به فرد، سه موضوع بالا را به اجرا درآوریم تا حداقل شاهد ترور دیگری نباشیم.
شاید ابهام دیگری مطرح باشد و آن اینکه ما در ترورهای قبلی چه کردیم!؟ اولا، اگر پارامتر ضعف تامین امنیت را کنار بگذاریم، حداقل در آن سال ها، فعالیت هستهای با قدرت هرچه تمام در حال انجام بود، ورود و خروج بازرسان، با کنترل و محدودیت بیشتری انجام میشد.
پروتکل الحاقی بدین شکل به اجرا در نمی آمد و از همه مهمتر، برجامی که همه فعالیت های هستهای را محدود نموده وجود خارجی نداشت. ترور دشمن اگر هم بود از روی ناچاری و استیصال بود نه از موضع قدرت و وقاحت!
ثانیا، تحریم و ترور زمانی شدت یافت که از داخل کشور، پالسِ مثبت برای تحریم و فشار حداکثری ارسال گردید. این مسئله قابل تحریف نیست؛ اولین ترور هستهای در بحبوحه فتنه ۸۸ و علیه دکتر مسعود علی محمدی اتفاق افتاد و پس از آن سلسه ترورهای بعدی.
انتهای پیام/
