به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، فرزاد نریمانزاده از فعالان رسانهای در یادداشتی نوشت: سوز سرمایِ خشکِ پاییزِ عصرِ تبریز و پیادهرویی مملو از بیمار و همراهان، در به در دنبال دستگاه خودپردازم تا بتوانم پول نقد برداشت کنم؛ دستگاه خود ساختمان که ظاهرا از صبح بیپول شده است!
از گاریچی که بخار لبویش عینکام را تَر کرده سراغ خودپرداز را میگیرم، میگوید سخت بتوانی پول برداشت کنی، باید با خودت میاوردی!
دوباره به راه میفتم… نبش گلگشت نبود، ابتدای گلباد هم نتوانستم چیزی دشت کنم، تا رسیدم به ساختمان شیخالرئیس، آن پشت، چراغِ خودپرداز چشمک میزد، با هزار امید به سمتش روانه شدم! ظاهرا این خودپرداز از هجوم مردم در امان مانده بود و اسکناس داشت!
برداشت کردم و مقداری هم به کارت دیگری انتقال دادم و از آن هم برداشت کردم تا ۲۳۰ هزارتومان پول نقد برای ویزیت فرزند بیمارم جور کنم!
مطبی که در شلوغترین جای ممکن قرار دارد و باید برای رسیدن به آن ماشینت را کیلومترها آنطرفتر پارک کنی! ساختمانی که برای این حجم از مراجعه ساخته نشده و آسانسورهایی که مثل خیابانها زوج و فرداند؛ اما بازهم نمیتوانند جوابگوی مراجعان باشند…
این راه را باید برگردم، دوباره باید منتظر آسانسور باشم یا ۷ طبقه را با پلهها بروم، چون خانم منشی با کمال بیاعتنایی و البته بیادبی گفته کارت نمیکشیم، پول نقد بیاورید!
تمام آن ساعتی که در مطب و میان آن هیاهو منتظر نشستهام به این فکر میکنم که مگر مالیات ۲۳۰ هزارتومان چقدر میشود؟! ۱۰ هزارتومان؟ ۲۰ هزارتومان؟ اصلا بگو ۳۰ هزار تومان! چرا باید پزشکان که جزو افراد نخبه و فرهیخته جامعه محسوب میشوند از مالیات فراری باشند و هم قانون را دور بزنند و هم اذیت مردم برایشان اهمیت نداشته باشد…
اگر پای درد دل همین پزشکان قانونگریز بنشینی از پیشرفت و کمال دوَل غربی برایت قصیدهسرائی خواهند کرد که چقدر پیشرفته و شیک و مجلسیاند، حال آنکه نمیدانند اگر آنجا مشغول به کار شوند دیگر نمیتوانند از این اَداها در بیاورند یا بالاتر! اصلا نظام ارجاع در آنجا اجازه نخواهد داد مطبشان تا اینقدر شلوغ شود!
بابا آدمِ درگیر بیمار دستش زیر سنگ است! آن لحظه آن منشی اگر کلیهات را برای درمان بیمارت بخواهد مجبور هستی خواستهاش را برآورده کنی، چون زیر تیغی! به فکر درمان بیماری و هر سازی بزنند باید با آن برقصی و متاسفانه برخی پزشکنماها این را میدانند و دمار از روزگار بیمار در میآورند…
مگر کم درآمد دارند؟ مگر محتاج تر از آن کارمند دولتیاند که حقوقش واریز نشده مالیاتش کسر میشود! مگر نیازمندتر از آن لبوفروش سرخیابان هستند که کارت قبول میکند!
یک عادت دارم؛ در این مواقع صندلی خودم را با شخص مقابل عوض میکنم تا دید بهتری به قضیه داشته باشم، میبینم آن پزشک مقصر اصلی نیست! قانونگذار خواسته اَبرویش را درست کند و زده چشمش را درآورده، قانونگذار نیت خوبی داشته است ولی متوجه تبعات آن نبوده و درزهایش را نبسته، سهوا یا عمدا!
القصه… مردم درگیر این مسائل به ظاهر پیش پا افتاده و کوچکند و ما فکر میکنیم مشکل بزرگتری وجود دارد و نمیدانیم که آن مشکل بزرگتر تشکیل یافته از همین مشکلات ریز و کوچک است، یک قضیه ساده و چند دستانداز…
بیماری که باید به فکر درمان باشد درگیر ترافیک است، درگیر پول نقد، درگیر محدودیت ۲۰۰ هزارتومان برداشت روزانه و در یک کلام در گیرِ مالیات پزشک!
