به گزارش سرویس فرهنگی و مذهبی پایگاه خبری تحلیلی «آناج»،/ حامد سلطانپور؛ ساعت از ۲۳:۳۰ شب گذشته است؛ خودم را به داخل مصلی تبریز میرسانم، چند دقیقهای است که نشستهام، حدود ۱۰ تا کودک از سر و کول هم بالا رفته و با قائمموشکبازی صدای قهقهشان تمام مجلس را پر میکند؛ کمی که دقت میکنم انگار دیگر نقاط مصلی هم کم از اطراف من نداشته و بیشتر از صدای مداح، صدای بازیگوشی کودکان گوشنوازی میکند.
همین حس کنجکاوی حواسم را چنان پرت اطراف میکند که متوجه گعدههای دوستانه نوجوانان و جوانان در کنار هم میشوم که باهم آمدهاند تا این شب را قدر بدانند؛ اگر این سخن اغراق محسوب نشود به جرأت میتوان گفت که قاطبه حاضرین را چنین جمعهایی تشکیل داده است.
شاید ذکر چنین بدیهیاتی چندان محلی از اعراب نداشته باشد؛ چراکه در برخی آئینهای مذهبی حضور جوانان و نوجوانان دور از انتظار نبوده و تازهگی ندارد که آنرا چنین با آبوتاب نقل کنیم. اما شأن نگارش همین یادداشت کوتاه نیز تکرار و یادآوری نیمه پر لیوان است.
نشان دادن همین جوانهایی که اطراف ما هستند و شاید چندان برنامه فرهنگی نیز برای آنان در تقویمهای خشک نهادهای متولی فرهنگ حاکمیتی تدوین نشده؛ یکی با کاپشن خلبانی و آن دیگری با کلاه لئونی و پوششهایی از این قبیل همه حکایت از جذبه عشقی دارند که بدون تبلیغات آنها را شبهنگام برای مناجات کشانده است.
در روزهایی که بسیاری از مساجد و حتی محافل فرهنگی مجالی برای دورهمی پیرمردان شده و همه از خلاء حضور جوانان ابراز نگرانی میکنند، این استقبال جوانان نکتهای در پسِ خود دارد؛ نکتهای که نشان میدهد بستری برای ظهور و بروز چنین جوانانی تدبیر نشده و حاکمیت اینجا کُمیَّتَش لنگ میزند و برای شانه خالی کردن از بیهُنری خود، با لطائفالحیلی گفتمانِ بهانهجویانه گریزپا بودن جوانان را طرح کرده و آن را علت کم رونقی محافل مذهبی ذکر میکند.
البته به لطف فضای مجازی بهانههای دیگری همچون هجمه رسانههای معاند و… را سپر بلای کمکاری خود میکنند؛ ولی اصل بر این است که گوهرشناسی خود علمی دیگر است که هر کسی نمیتواند این روحِ گوهرمانند جوانان را صیقل داده و چرک شبهات و تاثیرات منفی را بزداید؛ جوانانی که فیالمثل، شب قدر را خوب قدر دانسته بودند و باید قدر آنان خوب دانسته شود.
انتهای پیام /
