• امروز : جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
  • برابر با : Friday - 5 December - 2025
گفتگوی خواندنی با روحانی آزاده لشکر خوبان؛

اسارت در موصل، شهادت در تبریز! / از تبلیغ مخفیانه تا روز تلخ اردوگاه

  • کد خبر : 70893
  • ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۹
اسارت در موصل، شهادت در تبریز! / از تبلیغ مخفیانه تا روز تلخ اردوگاه
حجت الاسلام و المسلمین احمد مبهوتی، از رزمندگان عاشورایی دفاع مقدس است که ۷ سال در اردوگاه صدامیان در اسارت دشمن بعثی بود.

دوران جنگ و زندگی در اسارت، قسمت مهمی از زندگی رزمندگان و آزادگان به حساب می‌آید و گاهی احساس می‌شود حوادث تلخ و شیرین آن دوران، بخشی جدایی‌ناپذیر از وجود آنان شده است. هرچه از آن دوران فاصله می‌گیریم، نکته‌های خاصی از آن برجسته می‌شود و نمود پیدا می‌کند.

حجت الاسلام و المسلمین احمد مبهوتی، از رزمندگان عاشورایی ۸ سال دفاع مقدس است که در سال ۱۳۴۲ در شهر مرند متولد شده و در سال ۱۳۶۰ وارد حوزه علمیه تبریز شده است.

 

از گردان شهادت تا آزاده خیبری

در سال ۶۱ برای دفاع از انقلاب و وطن همراه با طلاب مدرسه ولیعصر(ع) اولین بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در عملیات های بیت المقدس ۳، والفجر ۴ و خیبر کنار رزمتدگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخته است.

او در گفتگو با تبریزبیدار در خصوص نحوه اسارت خود می گوید: در عملیت خیبر، عضو گردان امام حسین(ع) به فرماندهی شهید مشهدی عبادی بودم. این گردان جزء چهار گردان شهادت بود. به جزیره مجنون هلی برن شدیم و بعد از دو شب عملیات در نزدیکی پل طلائیه به محاصره دشمن در آمدیم. تعدادی از نیروها شهید و تعدادی نیز مجروح شدند و در پنجم اسفند سال ۶۲ به اسارت نیروهای دشمن بعثی در آمدیم.

 

تبلیغ مخفیانه معارف دینی در اردوگاه صدامیان 

حجت الاسلام مبهوتی ادامه می دهد: حدود هفت سال (تا سال ۶۹) در اسارت در اردوگاه های موصل یک و دو بودم و در این مدت همگام با دوستان طلبه همرزم، اقدام به برنامه ریزی آموزشی و تبلیغی مخفیانه نسبت به هم بندهای خود می کردیم تا خود و آن ها را، از آسیب های زندان و غربت و دوری از وطن و خانواده، مصون نگه داریم. با توجه به ممنوعیت کار علمی و تبلیغی در اسارت و نبود امکانات، اقدام به تشکیل کلاس های ادبیات عرب به صورت دو نفره و سه نفره کرده و  علم صرف را از حفظ و نحو را از متن کتبی تدریس می کردیم. سپس به ترجمه قرآن و نهج البلاغه پرداختیم، با این هدف که وقتی اسرا، متن قرآن یا نهج البلاغه را می خوانند به راحتی معنای آیات و احادیث را بفهمند.

شب تلخ اردوگاه؛ ضجه اسرا و ترس بعثی ها

او با وجود شکنجه های روحی و جسمی در اردوگاه های بعثی، تلخ ترین شب اسارت را خبر ارتحال امام خمینی(ره) عنوان کرده و می گوید: هر مدت یکبار در روزنامه های عراقب به نقل از منابع مختلف شایع می کردند که امام از دنیا رفته است. روز ۱۴ خرداد بلندگوها را قطع کردند. رادیو قطع بود، تلویزیون هم در اردوگاه نبود. روزنامه هم نیاوردند و اینها نشان از یک خبر مهم داشت. تا اینکه عصر ۱۵ خرداد سربازی روزنامه ها را آورد و مستقیم به طرف مسئول اردوگاه رفت. وقتی از آسایشگاه خارج شدم یکی از بچه های اصفهان را در حال هق هق دیدم. رو به اتاق مسئول اردوگاه کرد. دیدم تعدادی از بچه ها دور هم جمع شده و تعدادی روزنامه دستشان گرفته و هق هق گریه می کنند. تیتر بزرگ روزنامه این بود «الاعلان الرسمی عن وفاه خمینی فی طهران»

او ادامه می دهد: سمت چپ روزنامه خبر از انتصاب آیت الله خامنه ای به رهبری انقلاب بود که برای رزمندگان دلگرم کننده بود. به طور خوجوش در دو آسایشگاه مراسم عمومی برگزار شد تا کسی مداحی و سخنرانی کند. بعد از کلی ناله و فغان، سکوت حاکم شد ولی کسی جرات نمی کرد فاتحه بخواند. یک نفر گفت برای شادی روح امام خمینی… ؛ دیگر نتوانست ادامه دهد و ضجه اسرا بلند شد. در این هنگام سرباز عراقی رفت سمت اسرا و خواست برخورد کند  و یکی از بچه ها جلویش را گرفت و گفت؛ اگر مانع بچه ها شوی، به مشکل برمی خوری. الان اسرا در اوج غم هستند. عراقی ها دیدند که مصیبت برای بچه ها خیلی سنگین است، خودشان از آسایشگاه فاصله گرفتند.

پیام اسارت؛ عقب نشینی، دشمن را به طمع وا می دارد

مبهوتی در مورد پیام اسارت به تبریزبیدار می گوید: در زندگی ۷ ساله در اسارت بارها برایمان ثابت شد که در برابر دشمن هر چقدر عقب نشینی شود، عرصه های جدید را فتح می کند ولی اگر مقاومت شود  و برابر طرح ها و توطئه های دشمن، برنامه داشته باشیم و و پیوسته آنها را خنثی کنیم، دست از لجاجت و طمع به جذب و غلبه دست بر می دارد.

وقتی عرصه بین المللی بر صدام تنگ شد

این آزاده لشکر خوبان در مورد نحوه بازگشت خود به وطن نیز می گوید: بعد از حمله عراق به کویت و اشغال آن؛ عرصه بین المللی برای صدام تنگ شد و در یک تصمیم ضربتی؛ اطلاعیه ای داد که در آن همه شروط ایران در مذاکرات را پذیرفته و از فردا اسرا را آزاد و مبادله می کند. آزادی از اردوگاه ما شروع شد و در روز دوم یعنی ۲۷ مرداد گروه ما (هزار نفر) پا به خاک وطن نهادیم و اولین گروه بودیم که وارد تبریز شده و با استقبال پر شور مردم رو به رو شدیم.

 

وقتی به تبریز بازگشتم متوجه شهادتم شدم!

وی به نکته جالب در مورد بازگشت خود به تبریز از بند اسارت دشمن بعثی اشاره کرده و می گوید: وقتی در ۲۷ مرداد سال ۶۹ به میهن اسلامی ایران بر گشتم یک ماه بعد به حوزه علمیه تبریز برگشته و خواستم ادامه تحصیل دهم و متوجه شدم که پرونده من به خاطر این که یک سال در ابتدای اسارت به صورت مفقود بودیم، به عنوان شهید اعلام شده و مراسم ختم گرفته بودند لذا پرونده طلبگی را هم از بین برده بودند و با توجه به این مطلب، مجبور شدم از ابتدا همه پایه ها را به صورت متفرقه امتحان دهم.

گفتنی است این آزاده روحانی در کتاب «دیار غربت» بخش مهم و به‌یادماندنی‌ای از خاطرات دوران جبهه و اسارتش را با نسل جدید به اشتراک گذاشته است.

گفتگو از صابر عیسی پور

منبع: تبریز بیدار

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://anaj.ir/?p=70893
  • نویسنده : اسارت در موصل، شهادت در تبریز

برچسب ها

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.