به گزارش آناج، سردار محمدتقی اوصانلو، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (س)، صبح امروز در مراسم بزرگداشت ۱۹۰ شهید آزادسازی خرمشهر در مجتمع پتروشیمی تبریز برگزار شد، به خاطرات و نحوه آزادسازی خرمشهر پرداخت که تفصیل این سخرانی به شرح زیر است:
تدبیر امام خمینی(ره) در تشکیل بسیج
آزاد سازی خرمشهر معجزه بود و به گونه ای نبود که ما راوی تاریخ باشیم و بگوییم یک اتفاقی افتاد و ما توانستیم شهر سقوط کرده مان را پس بگیریم. رژیم بعثی عراق درست فکر کرده بود که آنها تقریباً هشت ماه قبل از آغاز جنگ بر علیه کشورمان صدام در یک جلسه با حضور فرماندهان گفته بود که من آن زمانی که قرارداد الجزایر را امضا کردم، اشتباه کردم. آن زمان به عنوان معاون رئیس جمهور بود و من می خواهم این را جبران کنم. بعد از هشت ماه در همان جلسه با فرماندهان قرارداد الجزایر را پاره می کند و می خواهد جبران کند! 10 ماه قبل از آغاز جنگ نیز، امام (ره) بسیج را تشکیل دادند، ولی روز مبادا همان بسیج است که در برابر دشمن می ایستد.
دشمن با خود فکر می کرده حالا که ایران تازه انقلاب کرده و ارتش از هم پاشیده است و با سپاه و بسیج هم آشنایی زیادی نداشته، می خواسته نظام را ساقط کرده و در بدبینانه ترین حالت نیز برخی شهرهایمان را به تصرف خود درآورد که البته فکر نادرستی هم نبود. ولی وقتی وارد میدان می شود و از سمت خوزستان به سمت اهواز وارد شده و به سمت حمیدیه پیش می رود، و موفق می شود و تا 15 کیلومتری اهواز وارد شده و تصرف می کند.
عملیاتی بهوسعت کل رژیمصهیونیستی
صدام برای کل سقوط خرمشهر ۳ روز زمان در نظر گرفته بود و فقط یک گردان به نام الحسن گمارده بود تا خرمشهر را تصرف کند ولی وقتی هر چقدر می خواستند پیشروی کنند، می بینند که نمی شود و مردم دفاع کرده و مقابل دشمن ایستادهاند و درصورتی که حساب آنها ارتش و نیروهای مسلح بود که از منظر آن ها نابود شده بود، بنابراین گردان الحسن در این ۳ روز به تیپ تبدیل شد و دیدند به راحتی نمیتوانند خرمشهر را تصرف کنند و مردم ۳۴ روز مقابل دشمن ایستادند و دشمن توانست تا ۱۵ کیلومتری اهواز بروند. از محل خاکریز جمهوری اسلامی تا خرمشهر ۱۲۱ کیلومتر بود و از خرمشهر تا اهواز 135 کیاومتر و تا 14 کیلومتری اهواز نیز عراقی ها پیشروی کردند. این عملیات که طراحی شد بین خرمشهر، اهواز و بصره بود، داخل این مثلث ۵ هزار و ۷۰۰ کیلومتر مربع است.
امروز مساحت اصل شهرهای رژیم صهیونیستی و آنجا که جمعیت مستقر است، حدود ۶ هزار کیلومتر است، جایی که تمام اسرائیل آنجا مستقر است، یعنی وسعت عملیات بیتالمقدس ما با آنجا برابر است. آن زمان آمریکا و شوروی با هم دشمن بودند ولی در یک هدف و آن هم سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران با هم همنظر بودند. بیش از 5 هزار دستگاه تانک و تمام بالگردهای دشمن از طرق شوروی به عراق می رسید.

تمام دنیا در یک جبهه قرار گرفته بود و نظام جمهوری اسلامی تنها بود و همه دنیا هم فکر می کرد که ایران به راحتی سقوط خواهد کرد و البته سقوط ایران را به دلیل وجود بنیصدر قطعی میدانستند. تمام سرمایه ایران، مناطق نفت خیز خوزستان بود و آنها می خواستند خوزستان را از دست ایران بگیرند. آن زمان عده ای می گفتند که جنگ خوب نیست و باهم مذاکره کنید؛ افراد داخلی نیز با فشار به امام این حرف را می گفتند اما ایشان تا تخلیه آخرین نفر دشمن را منوط به اتمام جنگ میدانست.
تصمیم مردم و فرمان امام خمینی(ره)
خرمشهر به راحتی از دست ما در نیامده و به راحتی به دست ما بازنگشته است. شهدای زیادی داده شده است، از خود استان آذربایجانشرقی فقط ۱۹۰ شهید داده شده است، استانهای دیگر نیز چنین است. آنزمان با درایت مردم رئیسجمهور خائن به دست مردم خلع شد، از امام پرسیدند که چرا راجع به بنیصدر تصمیم نمی گیرید، فرمودند باید مردم تصمیم بگیرند، چنانکه با اعتراضات خیابانی مردم او را خلع کردند.
همان بنی صدر در کنار رجوی خائن با خلبان شاه از ایران فرار می کند، وقتی این ها فرار می کند، بنی صدری که باعث اختلاف سپاه و ارتش بوده است، از دور خارج می شود. وقتی که اختلاف افکنده ترین فرد خارج می شود، نیروهای مسلح یک ید واحد تشکیل می دهند. اولین فرمان امام بعد از اینکه فرمانده کلقوا شدند، برای نشان دادن قدرت نیروهای مسلح، فرمان شکست حصر آبادان بود.
عملیاتی که در دانشگاههای خارجی تدریس میشود
عملیات بزرگ حصر آبادان اتفاق افتاد و بیش از 2100 اسیر و صدها کشته و زخمی از دشمن نصیب کشورمان شد و اولین پیروزی بزرگ نیروهای مسلح کشور نیز به وقوع پیوست. بلافاصله بعد از آن عملیات بستان اتفاق افتاد که با همکاری و اتحاد همه ردههای نیروهای مسلح بود، و بستان و مناطق مربوطه آزاد شد. بلافاصه بعد نیز عملیات فتح المبین طراحی شد. عملیات فتحالمبین برای آزادسازی ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر از سرزمین های خوزستان طرح ریزی شد. طراحی این عملیات فوق العاده بود، به گونه ای که هم اکنون نیز تمام دانشگاه های نظامی این عملیات را تدریس میکنند.
وقتی شهید باقری امورات اطلاعات این عملیات را توضیح میدهد کسی نمی تواند ایراد بگیرد، فلذا با این عملیات 2500 کیلومتر از سرزمین های ایران اسلامی آزاد شد و بیش از 17 هزار نیز اسیر گرفته شد و سایت های موشکی دشمن که شهرهای ما را هدف قرار می دادند، از دور خارج میشود. روز عملیات فتح المبین که روز دوم فروردین ماه سال 1361 شروع می شود، حدود هشت روز طول می کشد، در روز پایانی عملیات، کار شناسایی عملیات بیت المقدس شروع میشود. رزمندگانی که زخمی شده بودند، با همان وضعیت به شناسایی رفتند.
شهید همدانی روایت می کند که شهید باقری مرا صدا کرد و همان بدن زخمی به شناسایی فرستاد. زمان برای عملیات کم و فقط یک ماه وقت برای عملیات بیت المقدس وقت بود. میخواستند از اهواز تا خرمشهر را آزاد کنند و از عرض کارون تا دژ مرزی یعنی تا بصره که حدو ۵ هزار و ۷۰۰ کیلومتر مربع سرزمین باید آزاد شود.

باید امکانات و نیروی بسیج آماده شود تا عملیات انجام پذیرد. از دهم فروردینماه ۶۱ تا ۱۰ اردیبهشت ۶۱که یک ماه شد، عملیات بیت المقدس یا رمز مقدس یاعلیبنابیطالب شروع میشود. آزادسازی خرمشهر آخر قضیه بود، یعنی دشمن وقتی شکست می خورد، خرمشهر آزاد می شود. در چند جبهه باید عملیات شروع می شد، از کارون باید عبور می کردیم و به سمت جاده اهواز- خرمشهر تا ایستگاه حمید، یعنی این فاصله تا ایستگاه حمید، 60 کیلومتر بود. 9 روز جنگ بیامان شبانهروزی که به جای تیر موشک ۳ متری میزدند، باعث آزادی هویزه شد.
نمازی با خون و خاک
مرحله دوم عملیات گسترده به سمت بصره باید انجام مییافت، به سمت بصره میبایست میرفتند تا دژ مرزی ما آزاد شود. روز اول دشمن غافلگیر شده بود ولی روز دوم، آماده بود، ما به سمت مرز رفتیم. ما باید مرز را آزاد کنیم، پیاده جنگ کنیم، وقتی به سمت دژ مرزی رفتیم دیدیم دیوار به دیوار بصره هستیم، بین تنومه و دژ مرزی ایران که به جای گلوله تفنگ، تانک شلیک میکرد و برجک تانک از بدنه جدا شد.
نفراتی که روی تانک و پیاده بودند، تانکها را گذاشته و فرار کردند، تا نزدیکیهای صبح تقریبا به هم ملحق شدند، در همان حین خمپارهای افتاد و ما خیز افتادیم تا نخورد، من روی یکی از دوستان افتادم و گفت: آخ، دیدم ترکش شکمش را دریده، او را برای انتقال به مرز آوردیم، گرگومیش صبح او همگفت من هم میخواهم نماز بخوانم با کف خونی دست خاک به صورت او زدم و با تیمم نمازش را خواند و بعد انتقال شهید شد.
ملائک دوشادوش رزمندگان
اتفاقاتی که در این صحنهها میافتاد معمولا عادی نبود، دشمن با توپ ۵۷ نفر را میزد، ولی ما با آرپیجی شخص را میزدیم، دیدم گلوله درست به داخل لوله خورده است، این کار شخص نیست، من میگویم امام زمان(عج) و ملائکه مقرب کنار ما در این جنگ سخت حضور داشتند.
عملیات به پیش رفت و مرحله دوم عملیات سپری شد، و قبل از آزادسازی خرمشهر، آقا مهدی باکری مجروح شد. هنوز راه بصره به اهواز بسته نشده بود و پشتیبانی هایی که از طرف بصره انجام می شد، کاملا ملموس بود و باید راخ بصره بسته می شد.
عملیاتی طراحی شد تا خرمشهر به صورت کامل محاصره شود، ما باید از نخلستان که پشت هر درخت و نهر سنگر و کمین بود عبور میکردیم که سخت بود، ما به سمت نخلستان رفتیم که خاکریز بلندی داشت؛ من دیدم کسی به طرف ما تیراندازی نمیکند، با شهید بسطامیان به پشت خاکریز که رسیدیم دیدیم مملو از جنازه است، ما اولین بار رسیدیم، بیشاز هزار نفر جنازه، ما که اصلا توپ هم شلیک نکردیم، به یکی گفتم اینها همه از طرف راست تیر خوردهاند، همه به درک واصل شده بودند، وقتی میگویم ملائکه جنگ سخت میکردند چنین اعجازهایی را میدیدیم، امام هم همین ها را میدید و میگفت خرمشهر را خدا آزاد کرد.
۲ هزار بعثی که به رود اروند زدند
صبح به ورودی خرمشهر رسیدیم، خرمشهر به صورت صددرصد محاصره شده بود، حدود ۱۴ هزار نفر در خرمشهر در محاصره بودند، ساعت ۸ و نیم صبح پاتک سختی زدند و بخشی از نیروهایمان عقب رفتند و مهمات نیز تمام شد، به قدری خسته بودیم و آسمان دود و خاک بود فکر میکردم شب شده، ولی ساعت ۲ ظهر بود، مقاومت ما باعث عقب نشینی دشمن شد ولی بیشاز هزار جنازه در آن منطقه بود.
تصمیم بر این شد که فردا عملیات برای آزادسازی خرمشهر باشد و فرصتی برای ادامه فعالیت دشمن نباشد. گزارش آمد حدود ۲ هزار نفر از نیروهای عراقی به اروند زده بودند، تعدادی تیر خلاص فرماندهها را خورده بودند، تعدادی غرق و تعدادی فرار کرده بودند ولی هنوز 17 هزار نفر در خرمشهر بودند. روز سوم خرداد ماه، رزمندگان از سه طرف حرکت کردند. ما به سمت گمرک حرکت کردیم، دشمن شدیدا مقاومت می کرد.

مرکز فرماندهی دشمن در یک خانه متروک
خانه به خانه جنگ بود، ما به داخل یکی از خانهها رفتیم دیدیم ۱۵ نفر با کلت ما را میزدند ولی کشته شدند و مابقی تسلیم شدند که همه فرمانده بودند و به اتاق که رفتیم دیدیم سالن است که طرحریزی برای پاتک انجام میدادند. بعد از دستگیری فرماندهان آرامش در منطقه جاری شد. حمید در بیسیم سریع گفت که مرکز فرماندهی دشمن گرفته شد.
ماجرای گمرک خرمشهر با هزاران اسیر
وارد گمرک که شدیم با توپ ۲۳ میلیمتری ما را میزنند، آنهارا برگرداندیم و گفتیم بروید آنها که تسلیم نشدهاند برگردانید، دیدیم ۱۰۰ نفر عراقی آوردند، ما به سمت گمرک رفتیم و وقتی به داخل رسیدیم، دیدیم از آن سمت به شدت تیراندازی میکنند به طرف ما؛ دیدیم داخل سالنهای گمرک که ما نیز ۸ نفر بودیم، حمید به یکی از روحانیون حاضر گفت بگو ۱۰ دقیقه وقت می دهیم و اگر تسلیم نشوید سالن را منفجر میکنیم.
۲ اسیر عراقی که همانجا شیعه شدند
البته چیزی برای انفجار نداشتیم، کمی فرصت دادیم و دو نفر را که فرار میکرد زود گرفتیم، روحانی جمع ما قمقمهای داشت، اسیر عراقی از ما آب خواست نیم قمقه آب را به این دوتا اسیر داد و بعد خجالتزده شدند؛ دو نفر که فرار میکردند به دست و پای ما افتادند که ما میخواهیم شیعه شویم، در همان حین شیعه شدند، در این ۳ دقیقه باقی مانده دیدیم ۳ هزار نفر عراقی از سالنها بیرون آمدند، در ظاهر این حجم از بعثی تسلیم شدند ولی در باطن تسلیم ملائکه شدند.

ستون به ستون آنها را به جاده اهواز خرمشهر فرستادیم، من روی زمین استراحت میکردم، اول فکر کردم تنه درخت است، بعد دیدم انسان است و چشمش را باز کرد، زود دستگیرش کردیم، ما خودمان از تلویزیون فهمیدیم که خرمشهر آزاد شده است؛ مقام معظم رهبری میگوید جنگ تحمیلی ۸ ساله ما داستان عبرتآموز عجیبی است، من نمیدانم چرا برخیها از ارائه این مفاهیم کوتاهی میکنند.
دشمن با توپ ۷۵ که مخصوص شلیک به هواپیماست، رزمندهها را میزد و ما در مقابل آنها آرپی جی داشتیم. (به یکی از رزمندهها گفتم که با آرپی جی توپ ۷۵ را بزن و آن هم زد و دیدیم که دقیقا آرپی جی به داخل لوله توپ شلیک شده و باعث انفجار آن توپ شده بود! آیا این کار معمولی است؟ این کار خدا بود). در خود کشتار دانشگاه اسپایکر، سه هزار دانشجو نتوانستند در مقابل ۱۵۰ داعشی بایستند؛ اگر همگی متحد بودند شاید ۵۰۰ کشته میدادند ولی در عوض ۲ هزار و ۵۰۰ نفر زنده مانده بود.
غیرتی که نباید فراموش شود
غیرت و ایثار در خرمشهر نباید فراموش شود و باید مدام به همه گفته شود، اگر هر شبانه روز حرف بزنیم عملیات بیت المقدس، کربلا ۴ و ۵ و سایر عملیاتها تمام نمیشود. دشمن میخواهد غیرت را از ما بگیرند و دیگر توان و غیرت مثل مقاومت در روزهای آزادسازی خرمشهر نداشته باشیم؛ ما باید همیشه در مقابل دشمن با غیرت بایستیم چراکه از بین بردن غیرت خواسته دیروز و امروز و فردای غربیها از ماست.
انتهای پیام/
