به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، یلدا، این آیین کهن ایرانی، پدیده ای فراتر از یک جشن ساده است، جلوهای باشکوه و ملموس از مفهوم «صلهرحم» که در قلب آموزههای دینی و فرهنگ ملی ما ریشه دارد، مفاهیمی که در هیاهوی دنیای مدرن امروزی کمرنگ شده اند، اما بهانه هایی مانند شب یلدا کافی است تا این رموز شادی و سرزندگی خانه های قدیمی پدربزرگ و مادربزرگ ها دوباره زنده شوند.
یلدا تنها بلندترین شب سال نیست، بلکه فرصتی است برای بلندتر کردن بساط گفتوگو، گرمتر کردن دلها و محکمتر کردن پیوندها، همان اتفاقات ساده ای که بسیاری از ما آنها را در دورهمی های خانوادگی آخر هفته و حلقه زدن دور خان باباها و خان ننه های سال های کودکی و نوجوانی تجربه کرده ایم و شب یلدا اوج این مراودات و صله رحم های خانوادگی و فامیلی بود که در بوران مشکلات زندگی های سخت، دلمان را گرم می کرد برای دوباره زندگی کردن.
اما هرچه جلوتر آمدیم و مدرن تر شدیم، هر چه اسباب آسایش زندگی مان بواسطه پیشرفت و صنعت و تکنولوژی فراهم تر شد و البته هر چه مجازی تر شدیم، این گرمای تعاملات خانوادگی و مهمانی های آخر هفته دوره ای هی آب رفت و سردتر شد و کوچ نسل خان باباها و خان ننه ها هم سوز این سردی روابط فامیلی و خانوادگی را بیشتر کرد و تهش ما ماندیم و مهمانی های نیم بندی که نهایتش با سرک کشیدن در گوشی و اینستاگرام و تلگرام همدیگر سرش را هم می آوریم.

اما در این سردی زندگی های مجازی امروز، شب یلدا مانند قهرمانی است که به یکباره در چله سرما از راه می رسد و می شود ناجی ما برای فرار از دست روزمرگی ها، تا طعم شیرین خاطرات خانه های باصفای قدیمی را دوباره مزه کنیم و حتی اگر شده، برای چند ساعتی هم از مشکلات بی سر و ته و ناتمام و پرسه زدن های هول هولکی در مجازی های ساختگی فارغ شویم و زندگی را زندگی کنیم، دور سفره رنگارنگ شب یلدا و کنار بابا و مامان هایی که پیرشان کرده ایم، خواهر و برادرهایی که خیلی وقت ها فراموششان کرده ایم.
«برای ما یلدا همیشه یعنی خانه پدربزرگ، با تمام شلوغی زندگی و دوری مسیر، همان چند ساعت دور هم نشستن، خوردن انارهای همان یک سینی و گوش دادن به همان خاطرات تکراری اما دلنشین پدربزرگ، انگار همه خستگیهای سال را می شست و می برد.»، اینها را خانمی می گوید که کارمند بانک است و با مرور این خاطرات دلش هوایی می شود برای حیاط خانه پدربزرگ در محله شکلی، خانه ای که امروز وسطش یک آپارتمان چند طبقه سبز شده و دیگر خبری از باغچه و حوض فسقلی وسط حیاط و کلی خاطره های اعجاب انگیز دور آنها نیست.

یلدا دریچهای برای تلاقی نسل امروز با زندگی های باصفای دیروز
آقا رضای ۶۰ ساله و بازنشسته هم می گوید: من یلدا را دریچهای برای تلاقی نسلهای جدید با زندگی های سخت اما شیرین و باصفای گذشته مان میدانم، نوههای من شب چله، قصههای من و پدرشان را میشنوند، فال حافظ می گیرند و میفهمند این هندوانه فقط یک میوه نیست، نمادی است از اینکه می شود برای فرار از همه گرفتاری ها و فکر مشغولی های روزمره، به دامان خانواده پناه برد و به آرامش رسید، حتی شده برای یکی دو ساعت.
وی ادامه می دهد: یک بار نوه هفت ساله ام پرسید: باباجون چرا یلدا که میشه، همه با هم انار میخوریم؟ و جواب من این بود: مثل دانههای این انار که کنار هم هستند، ما فامیل هم باید کنار هم باشیم، حتی اگر گاهی ترش باشیم.

بازگشت به خانه خاطرات با قطار شب یلدا
شب یلدا را باید یکی از معدود فرصت ها برای بازگشت به تنظیمات زندگی واقعی و نوستالژیک در هیاهوی یکنواخت و تکراری دنیای مجازی دانست، شبی که می تواند ما را به یکباره پرت کند وسط خاطرات همیشه رنگی خانه های خان باباها و خان ننه ها و دورهمی های ساده و صمیمی، همان گمشده های زندگی امروزی.
خبرگزاری فارس – تبریز – حسن عبدالهی: یلدا، این آیین کهن ایرانی، پدیده ای فراتر از یک جشن ساده است، جلوهای باشکوه و ملموس از مفهوم «صلهرحم» که در قلب آموزههای دینی و فرهنگ ملی ما ریشه دارد، مفاهیمی که در هیاهوی دنیای مدرن امروزی کمرنگ شده اند، اما بهانه هایی مانند شب یلدا کافی است تا این رموز شادی و سرزندگی خانه های قدیمی پدربزرگ و مادربزرگ ها دوباره زنده شوند.
یلدا تنها بلندترین شب سال نیست، بلکه فرصتی است برای بلندتر کردن بساط گفتوگو، گرمتر کردن دلها و محکمتر کردن پیوندها، همان اتفاقات ساده ای که بسیاری از ما آنها را در دورهمی های خانوادگی آخر هفته و حلقه زدن دور خان باباها و خان ننه های سال های کودکی و نوجوانی تجربه کرده ایم و شب یلدا اوج این مراودات و صله رحم های خانوادگی و فامیلی بود که در بوران مشکلات زندگی های سخت، دلمان را گرم می کرد برای دوباره زندگی کردن.
اما هرچه جلوتر آمدیم و مدرن تر شدیم، هر چه اسباب آسایش زندگی مان بواسطه پیشرفت و صنعت و تکنولوژی فراهم تر شد و البته هر چه مجازی تر شدیم، این گرمای تعاملات خانوادگی و مهمانی های آخر هفته دوره ای هی آب رفت و سردتر شد و کوچ نسل خان باباها و خان ننه ها هم سوز این سردی روابط فامیلی و خانوادگی را بیشتر کرد و تهش ما ماندیم و مهمانی های نیم بندی که نهایتش با سرک کشیدن در گوشی و اینستاگرام و تلگرام همدیگر سرش را هم می آوریم.
اما در این سردی زندگی های مجازی امروز، شب یلدا مانند قهرمانی است که به یکباره در چله سرما از راه می رسد و می شود ناجی ما برای فرار از دست روزمرگی ها، تا طعم شیرین خاطرات خانه های باصفای قدیمی را دوباره مزه کنیم و حتی اگر شده، برای چند ساعتی هم از مشکلات بی سر و ته و ناتمام و پرسه زدن های هول هولکی در مجازی های ساختگی فارغ شویم و زندگی را زندگی کنیم، دور سفره رنگارنگ شب یلدا و کنار بابا و مامان هایی که پیرشان کرده ایم، خواهر و برادرهایی که خیلی وقت ها فراموششان کرده ایم.
«برای ما یلدا همیشه یعنی خانه پدربزرگ، با تمام شلوغی زندگی و دوری مسیر، همان چند ساعت دور هم نشستن، خوردن انارهای همان یک سینی و گوش دادن به همان خاطرات تکراری اما دلنشین پدربزرگ، انگار همه خستگیهای سال را می شست و می برد.»، اینها را خانمی می گوید که کارمند بانک است و با مرور این خاطرات دلش هوایی می شود برای حیاط خانه پدربزرگ در محله شکلی، خانه ای که امروز وسطش یک آپارتمان چند طبقه سبز شده و دیگر خبری از باغچه و حوض فسقلی وسط حیاط و کلی خاطره های اعجاب انگیز دور آنها نیست.
یلدا دریچهای برای تلاقی نسل امروز با زندگی های باصفای دیروز
آقا رضای ۶۰ ساله و بازنشسته هم می گوید: من یلدا را دریچهای برای تلاقی نسلهای جدید با زندگی های سخت اما شیرین و باصفای گذشته مان میدانم، نوههای من شب چله، قصههای من و پدرشان را میشنوند، فال حافظ می گیرند و میفهمند این هندوانه فقط یک میوه نیست، نمادی است از اینکه می شود برای فرار از همه گرفتاری ها و فکر مشغولی های روزمره، به دامان خانواده پناه برد و به آرامش رسید، حتی شده برای یکی دو ساعت.
وی ادامه می دهد: یک بار نوه هفت ساله ام پرسید: باباجون چرا یلدا که میشه، همه با هم انار میخوریم؟ و جواب من این بود: مثل دانههای این انار که کنار هم هستند، ما فامیل هم باید کنار هم باشیم، حتی اگر گاهی ترش باشیم.

قرار ملاقات اجباری شیرین
محدثه ۳۰ ساله، طراح و نقاش هم بواسطه همان ذوق هنری اش معتقد است: در این شهر بزرگ و محصور در آپارتمانهای کوچک، شاید ماهها همدیگر را نبینیم اما یلدا مثل یک قرار ملاقات اجباریِ شیرین است، پارسال، در همین جمع یلدایی، با دخترخالهام که سالها بود فقط در فضای مجازی همدیگر را میدیدیم، درباره یک ایده کاری صحبت کردیم و امروز شریک کاری هستیم و این یعنی یلدا فقط حفظ و امتداد سنت های گذشته نیست؛ گاهی فرصتی است برای ساختن آیندهای که ریشه در همین پیوندهای اصیل دارد.»
آری این تجربهها نشان میدهد که آداب و سنن ریشه داری چون شب یلدا چگونه مفاهیم ارزشمندی چون صلهرحم را بازتعریف می کنند و حتی بهانه ای می شوند برای رفع کدورت های کهنه و البته نباید فراموش کرد انتقال میراث فرهنگی، هویت و ارزشهای مشترک به نسل بعد را که در همین مهمانی های خانوادگی و بگو و بخند های صمیمی اتفاق می افتد و کمترین حاصل آنها می شود حمایتهای عاطفی و اجتماعی که به صورت نامحسوس و در بطن جشنی بنام شب یلدا خلق می شوند.

شب یلدا، با تمام نمادهایش، از انار و هندوانه گرفته تا قصه و شعر و خاطرات تکراری بزرگترها، فقط یک جشن باستانی نیست، تمرین واقعی زندگی برای آموختن مفاهیمی چون صلهرحم است، جایی که در آن پیوندهای خونی و عاطقی، در گرمای یک شب زمستانی، دوباره جان میگیرند، استحکام مییابند و به نسل های بعد سپرده میشوند.
در دنیای سراسیمه و پر عجله امروز، این آیین پلی است بین گذشته و آینده و یادآوری میکند که ریشههایمان در کنار هم، قویتر و بارورتر است، که ما فقط یک آدرس پستی یا یک پروفایل مجازی نیستیم؛ ما بخشی از یک خانواده، یک تبار، یک جامعه و یک تاریخ مشترک هستیم که باید دور یک سفره، هر چند جمع و جورتر و کم رمق تر از گذشته، اما با همان اصالت، در مجال هایی مانند شب یلدا، آنها را دوباره تجربه و تمرین کنیم.
انتهای خبر/
